غصه معجر من رانخوری بابا جان * پاره شد معجرم اما به سرم هست هنوز
15 آذر 1392 توسط سرباز گمنام
گل سر نیست ولی موی سرم هست هنوز
تن من آب شد اما اثرم هست هنوز
*
جای سیلی زروی گونه من پاک نشد!
ردشلاق بروی کمرم هست هنوز
*
می توانم بخداباتو بیایم بابا
جان زهرا کمی ازبال وپرم هست هنوز
*
گفتم ای دختر شامی برو وطعنه نزن
سایه رحمت بابا به سرم هست هنوز
*
منکه از حرمله وزجر نخواهم ترسید
دختر فاطمه هستم جگرم هست هنوز
*
گفت که می زنمت اسم پدرراببری
گفتم ای زجر بزن چون سپرم هست هنوز
*
همه دم ناز کشیدو به دلم تسکین داد
جای شکر است که عمه به برم هست هنوز
*
بازمین خوردن من دیده خود می بندد
شره در چهره ساقی حرم هست هنوز
*
خاطرت هست که قنداق علی خونی بود؟
همه خاطره ها در نظرم هست هنوز
*
غصه معجر من رانخوری بابا جان
پاره شد معجرم اما به سرم هست هنوز…